زندگی نامه
خلاصه شهید
محمد حسین بشیری در تاریخ 29 خرداد 1360 در خانواد های مذهبی و معتقد به مبانی اسلام و انقلاب دیده به جهان گشود و پای در عالم هستی گذشت. دوران نوجوانی در پایگاه بسیج شهید سید مرتضی آوینی در مسجد صادقیه فعالیت می کرد. علاوه بر آن در هیئتهای مذهبی نیز شرکت فعال داشت و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی از جمله اردوهای بسیج، مراسم دیدار با خانواده ی شهدا، کلاسهای بصیرت افزایی شرکت می کرد. به ورزش و فعالیتهای ورزشی علاقه وافری داشت. در هر زمینه که ورود پیدا می کرد خوش می درخشید. در ورزشهای رزمی سرآمد بود به طوری که پس از مدتی در تکواندو صاحب کمربند مشکی دان 3 شد و بعدها خود مربی ورزش رزمی شد. شنا، کوهنوردی، صخره نوردی نیز فعالیت می کرد. پس از اخذ مدرک دیپلم متوسطه همراه با دو تن از دوستان خود آقایان کاظمی و فاطمی اقدام به تحصیل در حوز ه ی علمیه اراک نمود و به مدت ۴ تا ۵ ما در حوزه مشغول بود. با توجه به علاقه ی وافری که به پوشیدن لباس مقدس پاسداری داشت به محض اطلاع از پذیرش نیرو در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حوزه را رها کرد و در سال 1379 در سن 19 سالگی به کسوت پاسداری از نظام مقدس جمهوری اسلامی در آمد و در آموزشگاه قدس نیروی زمینی سپاه مشغول به کار شد. در سال1386 وارد کمیته ی تخریب شد و شروع به کسب تجربه و آموزشهای مختلف در این زمینه نمود. با جدیت و پشتکار فراوان تمامی آموزشها را یکی پس از دیگری طی نمود به طوری که به یکی از اساتید و مربیان درجه یک تخریب و انفجارات مبدل گردید و در ماههای آخر منتهی به شهادت پیشنهاد جانشین تخریب نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به وی داده شد. شهید محمد حسین بشیری در سال 1383 ازدواج کردند و در سال 1388 پسرش علیرضا متولد شد. از ایشان1 فرزند پسر به یادگار مانده است. در طول سالهای متمادی چندین بار به عنوان پاسدار و مربی نمونه استانی و کشوری معرفی و مورد تقدیر و تشویق قرار گرفت.
شهید محمد حسین بشیری سرانجام در سن 35 سالگی در اعزام آخر به سوریه در اثر انفجار تله به همراه دیگر همرزمهایش پرواز کرد و به آرزویش رسید. به دلیل علاقه ی زیاد ایشان به شهید عماد مغنیه و شال سبزرنگی که همی شه همراه ایشان بود نام جهادی)سیدعماد( برای ایشان انتخاب شد.
.
وصیت نامه شهید
راهی را می‌رویم که در آن
قدمگاه حسین (علیه السلام) و ردپای حسینیان پیش از ما و پس از این آشکار است.
تمام ناملایمات را به جان
با چشم باز خریداریم ز عمر ما بر این است هنوز صدای هل من ناصر مولایمان طنین
انداز آفاق است و دادخواهی مظلومانه‌اش گوش فلک را پر کرده است و لبیک هایمان با
اشک و التماس هایمان درهم است.
به اصرار و التجار پا در
این راه نهادم و از خداوند منان آرزوی پیروزی و نصرت برای لشکریانش را دارم و خوب
می‌دانم حضورمان اهدالحسین است؛ چه بکشیم و چه کشته شویم ما پیروز این میدانیم.
از تمامی برادران و
خواهران عزیز و گرامی عاجزانه طلب حلالیت می‌کنم مخصوصا از همسر صبور و وفادارم و
برای همه عزیزان صبر و اجر مسالت می‌نمایم.
الحقیر
العاصی محمد حسین بشیری
95/8/2
عکس
