شهید مدافع حرم سجاد مرادی
شهید سجاد مرادی متولد 28 دی ماه 1361 در روستای آورگان )سد چغاخور( از توابع شهر بلداجی شهر بروجن استان چهارمحال و بختیاری چشم به جهان گشود. آن روز برف شدیدی آمده بود و به دلیل نبود امکانات پزشکی و وسایل نقیله و... سجاد در خانه پدری به دنیا آمد. از همان ابتدای زندگی سجاد با خدا شروع شد به طوری که پدر و عموی سجاد که در حال ساخت مسجد امام سجاد)ع( در روستا
بودند، اسم بچه را هم سجاد گذاشتند. سجاد تا ۴- ۵ سالگی در روستا بزرگ شد و پس از آن با مهاجرت خانواده به شهر اصفهان در محله ی مفت آباد )روبه روی گلستان شهدا( ساکن شدند که با توجه به اینکه زمان جنگ بود و شهدای زیادی برای خاکسپاری به آنجا می آوردند، سجاد روحیه ی خود را با شهدا پرورش داد. پس از آن به محله ی شمس آباد )پل چمران( آمدند و در آنجا سجاد در مدرسه ی
عرفان مشغول تحصیل شد. در همین حین سجاد به واسطهی ارتباط عموی خود که با آنها زندگی می کرد، با مسجد و بسیج و ... آشنا شد. سجاد از همان دوره تا روز خاک سپاریش مسجد را رها نکرد.
وی در یکم بهمن 1381 لباس سبز پاسداری بر تن کرد، لباسی که از بچگی عشق و علاقه ی خاصی به آن داشت. با دیپلم وارد دانشگاه افسری امیرالمومنین )ع( اصفهان شد و آنجا دوستان زیادی پیدا کرد، رفقایی که از نسل آنها شهدای زیادی خونشان پای حرم ریخته شد. شهید محسن حیدری از شهدای مدافع حرم لشکر 8 نجف اشرف بود که وقتی شهید شد سجاد خودش گفته بود من در دانشکده با او دوست بودم. شهید سجاد حبیبی هم یکی دیگر از این رفقاست که یک هفته بعد از شهادت سجاد به شهادت رسید.
مدتی در تهران دوره دید و بعد از آن وارد لشکر عملیاتی 14 امام حسین )ع( شد. سجاد در لشکر 14 نیز با شهدای زیادی دوست شد. شهید مسلم خیزاب، شهید علی شاهسنایی، شهید سید یحیی براتی، شهید مرتضی زارع، شهید حسین رضایی که همگی در کنار سجاد و یا با چند روز فاصله به شهادت رسیدند. شهید سجاد مرادی با وجود مشغله ی زیاد، بسیج را رها نکرد و مسئولیتهای فراوانی از جمله آموزش حوزه ی 7 امام موسی کاظم)ع( را بر عهده گرفت. در سال1388 با راه افتادن فتنه به قصد براندازی نظام، سجاد عاشقانه همچون دیگر شهدا و همرزمانش از نظام، رهبری و انقلاب دفاع کرد.
در سال 1390 با شدت گرفتن حملات ضد انقلاب به خصوص گروهک پژاک به کردستان، برای دفاع از میهن اسلامی عازم کردستان شد. آنجا چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت. از جمله یک بار در سنگر نارنجک پرتاب می کنند که عمل نمی کند .
سجاد بسیجیان زیادی را در سطح استان اصفهان آموزش نظامی داده بود و هرجا می رفت یا هر کس او را می دید می شناخت. میان بسیجیان که می رفتی جایی نبود که سجاد مرادی را نشناسند. در 13 سالی که پاسدار بود ازدواج کرد و بچه دار شد. سجاد در سال 1384 ازدواج کرد. در تاریخ 11 آبان 1385 جشن عروسی ساده ای در منزل پدرش برگزار کرد. مجلسی ساده و زیبا؛ همان جا در منزل پدرش ساکن شد و در سال 1387 خداوند دختری به نام فاطمه زهرا به او داد. در همین حین مأموریت های سجاد به کردستان و غیره ادامه داشت و سجاد با توجه به داشتن دختری کوچک، دلبستگیهای دنیایی اش را زیر پا می گذاشت و برای دفاع از میهن می رفت. چند سال بعد از منزل پدرش به محله اطشاران نقل مکان کرد و تا شهادت خانه اش همان جا بود.
سرانجام در تاریخ 23 آبان ماه 1394 پس از وداع با دوستان شهیدش به سوریه رفت و در تاریخ 16 آذر در منطقهی خلصه حومه ی حلب در اثر اصابت موشک داعشی ها با تانک و برخورد ترکش به پشت سر به فیض شهادت رسید.
وصیت نامه شهید
بسم رب الشهدا و الصدیقین
مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشاالله این پل با شهادت رقم بخورد. صبر در مصیبت اجر عظیم الهی را دارد، در مصیب تها فقط برای امام حسین)ع( گریه کنید.
2 روز روزه بدهکارم.
۱ سال از مالم برای روزه و نماز صرف شود. یک سوم مال قانونی بنده را صرف ایتام هیئت های سیدالشهدا )ع(، فقرا و امور خیریه صرف شود. در قبرم تربت سیدالشهدا، شب اول قبر نماز وحشت، زیارت عاشورا فراموش نشود. از همه اقوام، دوستان و آشنایان طلب حلالیت دارم. پدر و مادر عزیز هیچ
وقت نتوانستم خدمتی به شما بکنم حلالم کنید. همسر عزیزم که همیشه رنج داد هام شما را حلالم کنید. فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه م یکنم. حلالم کن. خواهرانم و برادرم حلالم کنید. رهبر عزیزم را که راه امام عصر را ادامه م یدهد فراموش نکید و یاریش نمائید. از 18 / ۴ / 1394 به بعد خمس مالم را حساب کنید. در صورت امکان آشنایان ۱ روز برایم نماز قضا بخوانید. بدهکار یهایم در سررسید موجود است. وکیل پدرم می باشد )در کلیه امور پولی(.
عکس